ابزار وبلاگ

مذهبی شهرستان بجنورد - شهرستان بجنورد
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://mehrangoli64.ParsiBlog.com
 
لینک های مفید
Online User

چهار گنج


[ شنبه 91/7/29 ] [ 10:36 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

خدا

گفتم: خسته‌ام.

گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید (زمر/53) ::.

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره.

گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.


گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم.

گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید

.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.

گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!

گفتی: فاذکرونی اذکرکم

.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا

.:: تو چه می‌دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.

گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟

گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الل

.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره‌ کنی تمومه!

گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم

.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟

گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم

.:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.

گفتم: دلم گرفته.

گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا

.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله.

گفتی: ان الله یحب المتوکلین

.:: خدا اونایی رو که توکل می‌کنن دوست داره (آل عمران/159) ::.

گفتم: خیلی چاکریم!

ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره

.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می‌کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می‌کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنن (حج/11) ::.

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم.

گفتی: فانی قریب

.:: من که نزدیکم (بقره/186) ::.

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم.

گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال

.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205) ::.

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم

.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی.

گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه

.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/90) ::.

گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده

.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/104) ::.

گفتم: دیگه روی توبه ندارم.

گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب

.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/2-3) ::.

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟

گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا

.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/53) ::.

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله

.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135) ::.

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌کنم: یا غافر الذنب، اغفر ذنوبی جمیعا

گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین

.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/222) ::.

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک

گفتی: الیس الله بکاف عبده

.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/36) ::.

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما

.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/42-43) ::.

منبع:پرشین استار


[ پنج شنبه 91/7/27 ] [ 8:20 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

از علامه جعفری می پرسند چی شد که به این کمالات رسیدی ؟!


ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میکنن و اظهار میکنند که هر چه دارند از کراماتی است که بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده :

«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که ، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی ، که نجف آبادی بود ، معدن ذوق بود . او که ، می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت .


آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد ) که ما خرما پزان می گوییم نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم می شد . آنسال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که ، عربهای بومی را اذیت می کرد ما ایرانیها هم که ، اصلا خواب و استراحت نداشتیم . آنسال آنقدر گرما زیاد بود که ، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم مخروبه بود . من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم . اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود . گرما واقعا کشنده بود ، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که وردست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سریع !

با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع ، در بغداد و بصره و نجف ، گرما ، تلفات هم گرفته بود ، ما بعد از شب نشستیم ، شربت هم درست شد ، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که ، کتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر » آمد. مدیر مدرسه مان ، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود ، به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی گذره ، حرفی داری بگو ، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد . عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود « اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار » گفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید . با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال علی (ع) را مستحبا زیارت و ملاقات کنید . کدام را انتخاب می کنید . سوال خیلی حساب شده بود . طرف دختر حلال بود و زیارت علی (ع) هم مستحبی .

گفت آقایان واقعیت را بگویید . جا نماز آب نکشید ، عجله نکنید ، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی ها؟

معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می افتاد. نفر سوم گفت : آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (ع) معروف است که فرموده اند « یا حارث حمدانی من یمت یرنی » (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می کند) پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (ع) را ملاقات می کنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب ذوق بودند. واقعا سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت : آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت : بلی گفت : والله چه عرض کنم (باز هم خنده حضار ).

نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم : من یک لحظه دیدار علی (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه ای که شیعه و سنی درباره امام علی (ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت : این آقا خود علی (ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت : آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل ( مدیر ) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت : آقا دیگر از این شوخی ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است».

[ چهارشنبه 91/7/26 ] [ 9:31 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]


خدایا دیگه طاقت ندارم...دارم داغون میشم...دارم له میشم...دیوونه شدم...بس نیست ؟ به خودت قسم بسه...دیگه بسه...حداقل من دیگه ظرفیت ندارم...خدایا همیشه به یادم بودی...همیشه تنها کسم و همه کسم بودی...تنها کسی که دوسم داشت و داره و خواهد داشت...این بارم دوسم داشته باش و همه چی رو تموم کن...خدایا بذار بیام پیشت...دلم میخواد فقط ارامش داشته باشم یه ارامش ابدی...دیگه حتی اشکمم در نمیاد...خدایا همش بغضه همش بغض...فقط بغش...

خدایا دیگه بریدم...دیگه نمیتونم...هر لحظه دارم ازت دورتر میشم و نمیتونم تحمل کنم...از تو از اونی که میخوامش از رسیدن بهش...فاصله ها هر لحظه بین ما زیاد و زیادتر میشه...خدا منو ببر...ببر پیش خودت...تنها ارزوم توی این لحظه فقط مرگه...دلم نمیخواد صبح فردا رو ببینم...چون کم اوردم...چون منی که عمر تلاش کردم قوی باشم و نشکنم شکـــــــــــــــــــستم خدا...شکـــــــــــــــــــــستم...

خرد شدم...نابود شدم...دیگه نمیتونم...دیگه نمیتونم...

همه ی تلاشمو کردم برگردم به عقب...جبران کنم..عاشق نشم...بشم اونی که تو یمخوای...اما مگه میشه...چقدر دعا کنم...چقدر اصرار...وقتی نیمشه چجوری من ناچیز بتونم عملیش کنم...وقتی...ای خدا...خدایا هنوز دلم کوچیکه...هنوز مغزم گنجایش نداره واسه این همه دردی...دردی که کاش جسمم رو ازار میداد...روحم رو داره نابود میکنه...

خودت شاهدی ازم هیچی نمونده...منی که خنده از رو لبم نمیفتاد الان تو خنده هامم گریه میکنم...خدایا نابود شدم...له شدم...داغون شدم...اما هنوزم بنده ی توام...هنوزم همونم که وقتی گریه میکردم بغلم میکردی و میذاشتی هر چی میخوام گریه کنم...بعد اشکامو پاک میکردی و زمزمه میکردی نترس من اینجام...هنوزم دوست دارم...هنوزم پشت و پناهتم...اره فقط تو خدای خوشگلم...

حالا هم فقط میخوام بیام پیشت...خدا منو بــــــــــــــــــــــبر...عاجزانه ازت میخوام منو ببری...

نه بهشت میخوام نه حوری...هیچی نمیخوام...فقط یه ارامش در کنار تو...

خدایا دیگه نمیتونم به ایه ها و نشونه هات دل خوش کنم..خودتو میخوام عشق من...خود خود خودتو...


[ سه شنبه 91/7/25 ] [ 8:35 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

هر آنچه در شارع مقدس وجود دارد دارای مبنای علمی است به طوری که در اعمال حج آمده است که جهت حرکت برای طواف به سمت چپ و خلاف جهت عقربه های ساعت باشد یا اینکه اکثر مراجع تقلید می گویند که بهتر است در ناحیه در خانه خدا تا مقام ابراهیم طواف انجام شود.

شاگرد پروفسور حسابی بر اساس علم فیزیک، علت اینکه جهت انجام طواف دور خانه خدا خلاف جهت عقربه های ساعت است را تشریح کرد.

خبرگزاری فارس: چرا حجاج دور خانه خدا خلاف جهت عقربه‌های ساعت طواف می کنند؟

حسین اردکانی، دکترای علم فیزیک و از شاگردان پروفسور حسابی در گفت وگو با خبرنگار جامعه فارس گفت: هر آنچه در شارع مقدس وجود دارد دارای مبنای علمی است به طوری که در اعمال حج آمده است که جهت حرکت برای طواف به سمت چپ و خلاف جهت عقربه های ساعت باشد یا اینکه اکثر مراجع تقلید می گویند که بهتر است در ناحیه در خانه خدا تا مقام ابراهیم طواف انجام شود.

وی افزود: تمام اینها از نظر علم فیزیک قابل اثبات است. در نیمکره شمالی که خانه خدا واقع شده است وقتی هر ذره یا جسمی خلاف جهت عقربه های ساعت بچرخد 5 نیرو به آن وارد می شود که جمع این نیروها و انرژی ها به سمت داخل است. در بحث طواف هم همین است، ذرات در اینجا انسان ها هستند و مجموع این نیروها نیز به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت می شود.

این فیزیکدان ادامه داد: اگر در طواف، چرخش به سمت راست انجام می شد در علم فیزیک آمده است که گریز از مرکز رخ می داد و طبق قانون فیزیک ذرات که در اینجا انسان ها هستند به سمت بیرون پرتاب می شدند و نیروی آنها به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت نمی شد.

 

اردکانی گفت: حالا اگر خانه خدا در نیمکره جنوبی واقع می شد حتماً در دین ما تأکید بر این می شد که باید در جهت عقربه های ساعت یعنی به سمت راست، طواف خانه خدا انجام شود.

وی درباره تأکید بر طواف بین در خانه خدا و مقام ابراهیم نیز اظهار داشت: هر جسم متحرکی که حرکت دورانی دارد اگر شعاع کم شود، سرعت آن به طور ناخودآگاه زیادتر می شود و تمایل و تمرکز آن به سمت داخل و مرکز بیشتر می شود به همین دلیل اکثر مراجع می گویند که در این فاصله طواف خانه خدا انجام شود چون با این تمرکز، صعود و عروج رخ می دهد.

این دکترای علم فیزیک معتقد است که همه چیز در دنیا بر اساس علم فیزیک قابل بررسی است اما علم انسان در این حد نیست که تمام آنها را دریافت کند.


[ سه شنبه 91/7/25 ] [ 8:3 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد
که من نه تو را رها کرد ه ام و نه با تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی 1-2)

افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم
و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس 30)


و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام 4)

و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا 87)

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان توهم زده شدی
که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس 24)

و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی
و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج 73)


پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند،
و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است
و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی .( احزاب 10)

تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی
و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم
تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه 118)


وقتی در تاریکی ها مرا بزاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می مانی،
تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی . (انعام 63-64)


این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی
و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای. (اسرا 83)


آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3)

غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59)

پس کجا می روی؟ (تکویر 26)

پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)

چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟(انفطار 6)

مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند
و ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید
و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود
که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود (روم 48)


من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد
و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم
و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که
به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام 60)

من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می دهم (قریش 3)

برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگه با هم باشیم (فجر 28-29)

تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54)


[ دوشنبه 91/7/24 ] [ 9:17 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
امام خمینی
یک سال دیگر از عمر ما گذشت.شما جوانان رو به پیری و ما پیران رو به مرگ پیش می رویم.در این یک سال تحصیلی شما به تحصیلات و اندخته های علمی خود واقفید؛ می دانید چه مقدار تحصیل کرده و تا چه اندازه پایه های علمی خود را بالا برده اید؛ لکن راجع به تهذیب اخلاق ، تحصیل آداب شرعیه، معارف الهیه و تزکیه نفس چه کرده اید؟ و چه قدم مثبتی برداشته اید؟ هیچ به فکر تهذیب و اصلاح خود بوده اید؟ و در این زمینه برنامه ای داشته اید؟
مقام معظم رهبری
مسئله ی دیگر در نظام اخلاقی و رفتاری حوزه ها فیض بردن از معنویات است، تهذیب است.این خیلی مهم است.جوان امروز بیش از گذشته به تهذیب نیازمند است.امروز در همه دنیا اینجور است که وضع نظام مادی و فشار مادی و مادیت جوانها را بی حوصله می کند؛ جوانها را بی حوصله می کند.در یک چنین وضعی دستگیر جوانها توجه به اخلاق و معنویت است.
ما قله های تهذیب داریم.در همین قم حاج میرزا جوای آقای ملکی، علامه طباطبایی، آیه الله بهجت، مرحوم آقای بهاءالدینی قله های تهذیب بوده اند.رفتار اینها، شناخت زندگی اینها، حرفهای اینها خودش یکی از شفابخش ترین چیزهایی است که می تواند انسان را آرام کند.به انسان آرامش دهد و دلها را نورانی کند.
آیه الله شاه آبادی
تا قوای جوانی و نشاط آن باقی است ، بهتر می توان قیام کرد در برابر مفاسد اخلاقی و خوب تر می توان وظایف انسانیه را انجام داد و مگذارید این قوا از دست برود و روزگار پیری پیش آید که موفق شدن در آن حال مشکل است و بر فرض موفق شدن زحمت اصلاح خیلی زیاد است.
میرزا جواد آقای ملکی تبریزی
یقین داشته باش که هیچ گاه نمی توانی ظاهر خویش را اصلاح نمایی مگر با اصلاح باطن. زیرا سرچشمه اعمال قلب است.و از همین روست که از قلب صالح جز عمل صالح و از قلب فاسد جز عمل فاسد بر نمی آید.بنابراین مهمترین کارها اصلاح قلب است.
آیه الله قاضی طباطبایی
اما نماز شب؛ پس هیچ چاره و گریزی از آن برای مومنین نیست.تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر با نماز شب.
تمام این خرابی ها که از جمله است وسواس و عدم طمانینه از غفلت است… و غفلت کمتریت مرتبه اش غفلت از اوامر الهیه است…سبب تمام غفلات غفلت از یاد مرگ است و تخیل ماندن در دنیا.پس اگر می خواهید از جمیع ترس و هراس و وسواس ایمن باشید دائما در یاد مرگ و استعدا لقاءالله تعالی باشید…
علامه طباطبایی
مراقبه یعنی توجه باطنی انسان به خدا و روی نگرداندن از آن در همه احوال .مراقبه کمالی است که انسان را به مقصد می رساند.مراقبه این است که انسان در اوقات بیداری از اول صبح تا هنگام خواب از یاد خدا غافل نباشد و تمام گفتار و کردارش برای خداوند متعال و جلب رضای او باشد.او را در همه جا حاضر و بر اعمال خویش ناظر بداند و خویش را در محضر او بیابد.
انصاری همدانی
از ایشان سوال کردند چطور تشخیص دهیم عملمان برای رضای خدا بوده یا برای هوای نفس؟ جواب دادند: در اوائل امر یک مشخصاتی دارد ولی در اواسط امر دشوارتر می شود! در اوائل وقتی انسان کاری را برای رضای خدا انجام می دهد یک بهجت و انبساط درونی به او دست می دهد و آن بهجت علامت قبولی عمل است. اما به اینها دلخوش نکنید که همه اینها نقل و کشمش راه است.
آیه الله بهجت
این مطلب به یقین ثابت است وخیلی ها هم نقل کرده اند که اگر از حال انسان معلوم شود که می خواهد نماز شب بخواند، بیدارش می کنند و بدون احتیاج به آیات و دعای معهوده و این بیدار کردن به طرق مختلف است.ما برای اوقات خواب خود افسوس می خوریم که چرا برای نماز شب بلند نمی شویم در حالیکه اوقات بیداریمان را به غفلت می گذرانیم! زیرا اگر در بیداری به توجه و بندگی مشغول بودیم توفیق بیدار شدن برای خواندن نماز شب و تهجد و تلاوت قرآن پیدا می کردیم.
آقای کشمیری
عفو کردن در حال قدرت از روش انبیا است و تفسیر مرتبه عالی عفو این است که کسی به شما جرمی می کند به او اظهار این خطا نکنی و آنچه به تو از او رسیده از باطن او را ببخشی و احسان خود را بیشتر کنی.کسی که به این درجه برسد خدا گناهان گذشته و آینده اش را ببخشد.
آیه الله بهاءالدینی
رسیدن به مقامات عالی انسانی که نهایتی ندارد در سایه بندگی است.انسان به میزانی که حرکتش الهی و خالص گردد به خدواند و اولیای او نزدیک می شود.
آقای مجتهدی تهرانی
خودتان را پیدا کنید به دنبال خودتان بگردید. مثل کسی که انگشتر طلا یا عقیقش در میان آشغال ها گم شده  و او آنقدر به دنبال آن می گردد تا آن را پیدا می کند.پس شما هم بگردید و خودتان را پیدا کنید.جواهرید شماها؛ بخصوص شما جوانها. در روایت آمده « تعجبم از کسی که به دنبال گمشده هایش می گردد تا آن را بیابد ولی به دنبال خودش نمی گردد.»
آیه الله حق شناس
مخصوصا وقتی جوان برای نماز شب بلند می شود؛اما خوابش می آید و سرش به این طرف و آن طرف می رود، چانه اش پایین می افتد، پروردگار درهای آسمان را باز می کند و خطاب به ملائکه می فرماید« انظروا الی عبدی. یعنی به بنده من نگاه کنید ! » خداوند علی اعلی افتخار می کند که ببینید این بنده من کاری را که بر او واجب نکرده ام چگونه به جا می آورد.پروردگار می فرماید به او سه چیز مرحمت می کنم: اول اینکه موفق به توبه اش می کنم.موفق به توبه نصوح و قاطعش می کنم.دوم اینکه گناهانش را می آمرزم و سوم اینکه رزق وسیعی نصیبش می کنم.
********************
پی نوشت:
شهید اسکندری همیشه در طول روز مراقبه داشت، یه جدولی داشت که اسم گناهان رو نوشته بود ،اگه در طول روز گناهی رو مرتکب می شد تو جدول تیک می زد….
همچنین شهید سید علمدار که قوانین خاصی داشت در طول روز …

[ یکشنبه 91/7/23 ] [ 12:49 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

یکی از سوالات اکثر حجاج سرزمین وحی پس از زیارت خانه خدا این است که چرا پرده خانه کعبه سیاه است؟ نخستین بار چه کسى به خانه کعبه سیاه پوشاند؟

به گزارش خبرنگار اعزامی مهر به مدینه منوره، سالانه به طور متوسط 10 تا 11 میلیون نفر زائر از کشورهای مختلف جهان اسلام برای زیارت مسجد نبی (ص) و بیت الله الحرام به عربستان سعودی عزیمت می‌کنند.

یکی از مهمترین ویژگی‌هایی که چشم هر زائر مسلمانی را به خانه کعبه مجذوب می کند، رنگ سیاه پارچه های نصب شده در اطراف خانه خدا است.
 
بر این اساس این سوال اساسی مطرح می شود که چرا پرده خانه کعبه سیاه است؟ نخستین بار چه کسى به خانه کعبه سیاه پوشاند؟
 
در قرآن کریم درباره رنگ پرده کعبه موضوعی نیامده است و از نظر تاریخى نیز درباره رنگ پرده کعبه آگاهى زیادى وجود ندارد.
 
با این وجود گفته شده که رسول خدا صلى الله علیه و آله بر کعبه پرده سیاه پوشاند. درباره پوشش و پرده کعبه بنا بر آنچه در برخى روایات‏ آمده، نخستین بار حضرت اسماعیل بر کعبه پرده انداخت‏، اما راویان اخبار (مورخان) بر این باورند که اسعد بن تبع حمیرى نخستین کسى بود که در عصر جاهلى کعبه را ابتدا با پوششى از چرم و سپس با پارچه‏هاى مخطط حریر یمنی پوشاند. 
 
پس از آن نیز قریشیان به کمک هم پوشش کعبه را تأمین مى‏کردند و کعبه با چادرهاى خز زرنگار سبز و زرد و باکتان نازک پوشیده مى‏شد.

در همین حال به نقل از عباس بن عبدالمطلب نقل شده است: رسول خدا صلى الله علیه و آله در حج خود بر خانه کعبه جامه گران ‌بهاى سیاه پوشاند. در روایت ابن سعد، نوع پارچه مشخص نشده است، اما واقدى مى‏گوید: پارچه‏ها یمنى بود.
 
پرده کعبه در روایات داراى اهمیت فراوانى است و در برخى روایات از آن تعبیر به دامان خداوند متعال شده است که هر کس دست در آن دامان زند و به آن پناهنده شود در امان مى‏ماند.
 
تنها رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از فتح مکه مکرمه که اهل آن را بخشید در باره عبداللَّه بن خَطَل فرمود: عبداللَّه را بکُشید، گرچه به کعبه پناه برده باشد.


[ یکشنبه 91/7/23 ] [ 12:10 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
نام:..............                                 
نام خانوادگی:.......  
                  
مدت امتحان: تمام عمر
                                                      تاریخ: عصر غیبت امام زمان(عج)  
مقطع: تمامی انسان ها


1- تو انتخاب های زندگیت نظر چه کس برات از همه مهمتره ؟

الف:خودم ب: خانوادم ج:دوستای صمیمیم د:امام زمان(عج)

2- معمولا چه موقع صبرت تموم می شه ؟

الف: وقتی که برای کار های شخصی خودت عصبانی می شی
ب:وقتی که تیم مورد علاقت شکست بخوره
ج:وقتی که یکی رو که خیلی دوستش داری می میره
د:وقتی کسی با انجام گناه فردی واجتماعی دل امام زمان رومی رنجونه

3- چقدر امام زمان(ع) رو دوست داری؟

الف:راستش تا به حالا بهش فکر نکردم
ب:تونمازام براش دعا می کنم تا ظهور کنه
ج:اگه دیدم یه جایی بهش توهین می شه حس غیرتم به جوش می یاد
د:اون قدرزیاد که برای تعجیل در ظهور هر کاری که لازمه حاضرم انجام بدم

4-وظیفت درباره ی امام زمان (عج)چیه ؟

الف:هر روز بعد از نماز ها بهش سلام می دم و دعای فرج می خونم
ب:باید تو عصر غیبت به حرف های علمای ربانی گوش بدم
ج:باید مثل همه امامان که نیاز به یار داشتند برای اقاخودمو اماده کنم د:همه موارد

5-فکر کن الان مشغول انجام گناه هستی وضعت نسبت به امام زمانت چطوره؟

الف:سعی می کنم بهش فکر نکنم و گناه رو انجام بدم
ب:گناه رو انجام می دم بعد میام از اقا معذرت می خوام حتما منو می بخشه
ج:خاکستر می شم توخودم گناه کنم و امام زمان منو ببینه؟ نه نمی شه
د:اصلابه فکر گناه کوچک هم نیستم بابامن بیام با تیر بزنم تو دل امام زمان؟

6-اگه داشتی کاری برای امام زمان(عج)انجام می دادی واون وقت یکی تو رو دید:

الف:خوشحال می شی وقند توی دلت اب می شه ب:بی تفاوت هستی ومحل نمی ذاری
ج:کمی خوشحال می شی ام می گی:هدف اصلی من رضای خدا بوده
د:عصبانی می شی ومی گی خدایا اومدم یه کار رو خالص انجام بدم بازم نشد

7- دوست داری بیشتر چه قیافه وتیپی بزنی؟

الف:تیپ روز(هرچی باشه) ب:تیپ ایرونی ج:تیپی که قشنگ تر باشه د:تیپی که مورد پسند امام زمانه

8-بهت میگن فقط یه ارزو کن تا براورده بشه و تو میگی؟

الف:ازدواج موفقی داشته باشم ب:توی دانشگاه قبول بشم ویه کارخوب گیرم بیاد
ج:یه سفر همه جاهای زیارتی برم د:طوری زندگی کنم وبمیرم که امام زمان (عج)ازمن راضی باشه

9-اگه بگن همین الان می خواهیم شهادت رو نصیبت کنیم چی می گی ؟

الف:خدایا من زندگی دارم به فکر زن و بچه ومادر و...هستم ب:باشه یه وقت دیگه الان سرم شلوغه
ج:من از خدامه ولی خوب کمی حق الناس گردنم هست بهشون برگردونم وحلالیت بطلبم بعدش می ام
د:شهادت ؟وای خدا جون این دیگه چه سوالیه ؟یه عمر دنبال این لحظه بودم بریم که امدم

10-اگه بگن دوست داری مرگت چطوری باشه چی جواب می دی ؟

الف:بازم حرف مرگ رو پیش کشیدی چرا هی دم از ناامیدی می زنی ؟ یه جوری می میرم دیگه
ب:دوست دارم مسلمون از دنیا برم ووقت مرگ شیطون گولم نزنه
ج:دوست دارم شب بخوابم وبدون درد صبح ازدنیا رفته باشم
د:دوست دارم در رکاب امام زمان (عج) شهید بشم قطعه قطعهبشم تازه دردش هم شیرینه

11-اگه اون دنیا تقاضا کنی یه فرصت بهت بدن ودوباره زنده بشی این طرف چی کار می کنی؟

الف:خوب می ام ودوباره زندگی می کنم وارزوی عمر هزار ساله دارم
ب:دیگه بنده صالح خدا می شم از هر جهت
ج:حق مردمرو برمی گر دونم واز کسانی که بهشون ظلم کردم حلالیت می طلبم
د:یه بار؟اگه هزار بارم بگن می تونی برگردی ارزو دارم هزار بار برای امام زمان(عج)شهید بشم

12-سوال اختیاری:اگه بگن اینا شرط های پذیرفتن یاران امام زمانه فکر می کنی قبول می شی؟

الف:نه بابا من اگه این طوری بودم که الان شهید می شدم ب:خوب بعضی ها رو دارم وبعضی هارو نه
ج:بعضی ها خیلی سختن فکر نکنم امام زمان(عج)این قدر سختگیر باشه احتمالا تکوتوکی رو ندارم
د:قبول می شم و نمره کامل .مطمئن مطمئن خودمو برای اینا اماده کردم . پس یه عمر برای چی زندگی کردم
                                                                                                                  موفق باشید

تذکر:

هرکس بتونه امتیاز لازم رو از این ازمون بگیره باید خودش رو برای یاری و ان شاءالله شهادت در رکاب امامش در
اخر الزمان اماده کنه.هر کس هم نمی تونه یه فکری به حال خودش کنه که جا نمونه جواب رو هم پیش خودتون نگه دارید.
خوش به حال اون هایی که از غربال ازمایش خدا رد می شن وبه سعادت می رسن وبدا به حال اون هایی که باقی می موند و
حسرت می خورن خدایا ما از کدوم دسته ایم ؟ ما را برای امتحانات سختت اماده و موفق گردان

                                                                                      منبع مجله ی امان شماره ی 23


[ یکشنبه 91/7/23 ] [ 12:7 عصر ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]

هر جا غصّه دار شدی استغفار کن.
استغفار امان انسان است.
به این کاری نداشته باش که چرا محزون شده ای، اذیّتت کرده اند؟ گناهی کرده ای؟

محزون که شدی استغفار کن.
چه غم خود را داشته باشی و چه غم مؤمنین را، استغفار غم ها را از بین می برد.
همان طور که وقتی خطا می کنی همه صدمه می خورند، مثلاً وقتی چند نفر کفران نعمت می کنند به همه ضرر می رسد؛ استغفار هم که می کنی به همه ماسوای خودت نفع می رسانی...

.:حاج اسماعیل دولابی:.
 




--

قال الصّادق علیه السلام:
… همانا خداوند، دنیا راهمچون سایه تو آفریده؛ اگر در پی آن باشی تو را به سختی و مشقت اندازد و هرگز بهآن نخواهی رسید و اگر آن را پشت سر اندازی، خود به دنبال تو آید در حالی که توآسوده ای.
بحارالأنوار/ج70

--


[ شنبه 91/7/15 ] [ 10:41 صبح ] [ مهران گلی ] [ دلگویه های شما () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

<

شهدا شرمنده ایم شهرستان بجنورد

کانون منجی

هئیت حسین جان

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 63
بازدید دیروز: 140
کل بازدیدها: 3112269
Flag Counter